آیساآیسا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

آیسا، ماه آسمون زندگی ما

یک روز به یاد ماندنی

نفس مامان ، امروز یکی از به یاد ماندنی ترین روزای زندگی من و بابا علی بود. امروز عصر رفتم دکتر و از خانم دکتر خواستم تا من رو در جریان وضیعت جسمانی تو قرار بده ، شکر خدا خانم دکتر بهم گفت که تو در سلامت کامل به سر میبری و از همه مهمتر قلب کوچولوت تشکیل شده  وقتی این خبر خوب رو شنیدیم امیدوارتر از هر روز دیگه با قلبی پر از عشق به تو از خدا خواستیم همیشه همه چیز به همین خوبی پیش بره. عزیز دلم خیلی خوشحالم که خدای مهربون تو رو به ما داد. از روزی که فهمیدیم تو توی زندگیمون هستی ، زندگیمون واقعا رنگ دیگه ای به خودش گرفته. زندگیمون صورتی شده دوست دارم نفس مامان، امروز دقیقا دو ماهه شدی و داری وارد ماه سوم میشی عمرم خدا جو...
25 فروردين 1390

بهترین خاطره

سلام فسقلی مامان امروز 18 فروردین سال 90 و می خوام برات از اول ماجرا تعریف کنم. من و بابا علی قرار بود روز 29 اسفند به مکه معظمه عازم بشیم. من اصلا فکر نمی کردم قسمت بشه ما سه نفری بریم زیارت خونه خدا( خدا جون تشکر ویژه) روز 28 اسفند با اینکه همه جا تعطیل بود ، اما با هر درد سری بود تونستیم بریم آزمایشگاه تا من آز بدم. ظهر که بابا علی بهم زنگ زد و گفت که تو فسقلی اومدی تو دلم واقعا چندین بار خدا رو شکر کردم. البته به دل نگیری ها، اولش اصلا قبول نکردم، گفتم ازمایشگاه اشتباه کرده. اما کم کم باورم شد عزیز دلم. خلاصه روز 29 اسفند 89   من و تو و بابا علی و خانواده بابا با هم عازم   مکه شدیم...
18 فروردين 1390
1